فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران با توجه به رسالت و اهداف فرهنگیهنری خود اقدام به برگزاری رویدادی مهم با عنوانِ «فرش، سنّت، هنر» کرده است.
این رویداد در سه بخشِ مستقل اما همسو، و با اتکا به دو اصلِ سنّت و هنر که هستیشناسیِ و شناختِ هویت فرش دستباف در گروی آن است، برگزار میشود. تبیین و تعریف این دو اصل که به آن میپردازیم، برای متخصصان و پژوهشگرانی که مایل به مشارکت و همراهی در این رویدادند، ضروری است:
سنّت
مقصود از سنّت، هرگونه رهآوردِ تاریخی و کهن است که دستبهدست و سینهبهسینه، در اندیشه و باور و عمل از پدران و مادران به فرزندان میرسد و فرزندان، آنها را به نسل بعد منتقل میکنند. این کار با اندکی تغییر و گاه با محافظهکاریِ بسیار در نسلها تکرار شده و به امروز رسیده است؛ بنابراین سنّت ممکن است سخن، پند، موعظه، طرح، فن، رفتار، باور یا طرز عمل باشد که فرزندان، از گذشتگان خود به یادگار دارند و معمولاً سرمنشأ آن را جز از راه تحقیق نمیتوان شناخت. به این ترتیب هر دین، آیین، قوم و قبیلهای سنّتهایی دارد و هر چه قومی یا آیینی کهنتر باشد، سنّتهای کهنتری هم دارد. سنّتهای ریسندگی و رنگرزی و بافندگیِ ایران، بر اساس مستندات، احتمالاً در دوره کهن سنگی شکل گرفته است که از حدود هزاره دهم قبل از میلاد آغاز میشود.[1] باید به این موضوع توجه داشت که گستردگی و تنوع فراوان در فرشبافی، مرهون پویایی و تحول و تنوع در سنّتهای بافندگی است. ذکر این موضوع ضروری است که سنّت در مفهوم مطلقِ خود نیز نه امری ایستا، تاریخی، بسته و صرفاً مربوط به گذشته، بلکه جریانی است که از گذشته تا دوران معاصر وجود داشته است و به سوی آینده امتداد دارد. به همین دلیل، حفظ و چگونگیِ روزآمدسازیِ سنّتهای بافندگی از سوی تمامی هنرمندان و متخصصان فرش دستباف ایران، با هدف حفظ اصالتها، اقدامی است ضروری و بایسته که میتواند مشوّق نوآوری و خلاقیتهای سنجیده در هنر فرشبافی ایران باشد.
هنر
واژه هنر از نظر معنا و مصادیق در طول تاریخ همواره نزد فلاسفه و هنرپژوهان دستخوش دگرگونی و تعاریف متعدد بوده، اما سادهترین مفهوم آن، که در این رویداد هنری برای شناخت هویّت فرش دستباف مورد توجه گرفته، چنین است:
فرایند یا دستاوردی که در آن، سخن، افکار، احساس، باور، عمل یا حتی شکلی خاص، که با اتکا به خلاقیت ارائه شده و متکی بر اصولی است. این اصول متناسب با فرهنگ و اقوام مختلف (کوچنشینان و عشایر، روستانشینان و یا فرهنگِ زندگیِ شهری) مصادیق مختلفی دارد که هر یک در جای خود قابل توجه و بررسی است. اما مهمترین وجه مشترک در تمامی این اصول، مبتنیبودن بر خلاقیت بهعنوان اصل اول در خلق و پدیدآمدن، و وجه تمایزِ گرهبافتهها بهعنوان اثرِ هنری، با دیگر دستآفریدهها است.
1- حصوری، علی (1381)، مبانی طراحی سنّتی، تهران: چشمه.